چهار تا از امتحانامو دادم ،اونم با چه دردسری

خیلی قاراش میش شده بود همه چی ،امتحان اولم ریاضی بود که بیست و یکم خرداد باید میدادم ،فکر کن جمعه شب که خاله هام خونه مون بودن و من پای کتاب ریاضی بودم ،خبر دادن که خاله ی خاله هام فوت کرد ،میشد همون مادربزرگ مز مز !

حالا همه پا شدن رفتن اونجا ،من نمیتونستم ،دلم پیششون بود ،هی به تودم گفتم تورو خدا نگا خودتو با این امتحانا به دردسر انداختی ! 

خلاصه شنبه ش رفتم امتحان ریاضی دادم و عصرش تو خونه داشتم واسه خودم استراحت میکردم که دیدم تو گروه مدرسه برنانه امتحانا عوض شده ،سه تا امتحانام افتاده بودن دو شنبه سه شنبه چهارشنبه !!!!

و من فقط یکشنبه رو فرصت داشتم که میخواستم برم تشییع جنازه !

عصبانی بودم و شروع کردم گریه کردن !

از اون طرفم تو پی وی گیر دادم به مدیر و جر بحثمون شد سر این برنامه ریزیه مزخرف!

دیگه استراحت هم تعطیل و شروع کردم خوندن،فرداش هم از صبح پا شدم خوندم ،چون عصرش میخواستم برم مراسم !

سخت گذشت ،گاهی اوقات به خودم میگم چطور این بحرانا رو پشت سر گذاشتم ،بعد از مراسم داغون و خسته برگشتم خونه و در حالی که بازم پره خونمون مهمان بود ،نشستم خوندم !

روز دوسنبه وقتی رفتم امتحان دادم ،متوجه شدم همه سوالا رو دارن به جز من و یکی دو نفر دیگه. چون اونا حضوری بودن !

بگذریم که چه فشاری بهم اومد ،ولی با تقلب و خوندن خودم ،فکر کنم قبول شم !

بعدشم که امتحان فلسفه و بعد هم امتحان تاریخ ،که این بار به لطف بچه های حضوری سوالا رو داشتم و بیست میگیرم !

فعلا امتحان ندارم تا سیزدهم خرداد که زبان خارجه ست و دیگه تمومه 

راستش نمیتونم رو کنکور تمرکز کنم ،چون از این امتحانام میترسم ،اینا رو که تموم کنم ،میشینم واسه کنکور میخونم که سر جمع یک ماه وقت دارم 


مزمز و داستانهایش

داستان امتحانات این ترم

رو ,امتحان ,دادم ,سر ,داشتم ,ریاضی ,که خاله ,و شروع ,خاله هام ,میخواستم برم ,و من

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دختری از جنس هامین روزهاي زندگي داستانا مرجع فروش انواع فایل های علمی و آموزشی سایت تفریحی و سرگرمی نیو مطلب مقاله ، دانلود مقاله ، دانلود مقاله رایگان ، دانلود رایگان مقاله ، اردبیل دانلود پروپوزال، مبانی نظری و پایان نامه hamrahaval ariyanet87 شیخ وحید منوچهری‌ صدر